شعرهای این کتاب با شعرهای آشنایی چون «بارون میاد جرجر»، «لیلی حوضک»، «جم جمک برگ خزون»، «دس دسی بابا می آد» و «آفتاب مهتاب چه رنگه؟» آغاز میشود...
شاه لاک پشت ها، که می بیند، حوزه ی قدرتش بسیار کوچک است، به فکر گسترش آن می افتد، اما برای گسترش کشورش باید پا روی گرده ی دیگر لاک پشت ها بگذارد. او خیال می کند...
قصه از جایی شروع شد که بادبادک فلوید لای شاخ و برگ درختی گیر کرد. او برای پایین آوردن بادبادکش اول لنگه کفش نازنینش را به سمت بادبادک پرتاب کرد، اما آن هم لای شاخ و برگ درخت گیر کرد و مجبور شد برای پایین آوردنش، آن یکی...
گاهی آنقدر به نگرشها و عادتهای نادرست جامعه عادت میکنیم، که خودمان هم بدون این که فکر کنیم، همان رفتارها را انجام میدهیم. اگر کتاب بتواند تفکر انتقادی را در ما پرورش دهد، چه بسا بتوانیم در راستای تفکر عمیقتر دربارهی زندگی و پرورش عزت نفس گام برداریم...
آقای «فوکفایر» پیرمرد تنهایی است که در یک کلبهی چوبی قدیمی در خارج از شهر و در کنار جنگل زندگی میکند. او غرغرو و بداخلاق است و از کیک میوهای و توله سگها بدش میآید. تنها چیزی که دوست دارد پرندگان هستند. او نقاشی کشیدن از پرندگان را هم دوست دارد...
مولی، فِردی، هنری و مکس توپ بازی میکنند. "ریکو" توپ آن ها را برمی دارد و بازی را به هم میزند.در تلاشی که جانوران برای پس گرفتن توپ شان میکنند، مکس موشه با گذشت و مدارا موفق میشود ریکو را هم با خودشان همراه کند...
کلید کوچولو به همراه پدر و مادرش از جاکلیدی آویزان هستند. کلید پدر در خانه و کلید مادر در کمد را باز می کند، ولی تاکنون کسی سراغ کلید کوچک نیامده است و او از این بابت ناراحت است. ..
خرس دلش میخواهد برای دوستانش قصه بگوید. اما به زودی زمستان از راه خواهد رسید و دوستانش باید خود را برای زمستان آماده کنند و وقتی برای شنیدن قصهی خرس ندارند. موش برای زمستان دانه جمع میکند، اردک خودش را برای پرواز به جنوب آماده میکند...
موش کوچولو عاشق بافتن است. سرانجام روزی یکی از کلاف های زن مزرعه دار نصیبش می شود و دوستانش هم به او کمک می کنند تا به آرزویش برسد. جوجه تیغی دو تا از تیغ هایش را به او می دهد تا از آن ها به جای میل بافتن استفاده کند..
آموس در باغ وحش شهر کار میکند. او هر روز کمی از وقتش را با دوستانش در باغ وحش میگذراند. با فیل شطرنج بازی میکند، با لاکپشت مسابقهی دو میدهد، کنار پنگوئن خجالتی ساکت مینشیند...
محبوبترین خوراکی مورد علاقه گربهها در تمام دنیا ماهی است. پس وقتی آلفونسو گربههه دزدکی حرفهای دو پیرمرد را شنید که یک قایق پر از ماهی به زودی به بندر خواهد رسید، یک نقشه کشید...
اولین کتاب بازیگری من، همانطور که از نامش پیداست، ادعا ندارد که کتابی کامل برای بازیگر شدن است؛ بلکه شروعی است برای بچههایی که در بازیهایشان خود را بازیگر میدانند....